ملو بوک
0

معرفی رمان سال بلوا اثری از عباس معروفی

سال بلوا
بازدید 1027

رمان سال بلوا پس از سمفونی مردگان معروفترین اثر عباس معروفی است. کتاب به صورت اول شخص مفرد پیش می‌رود. شخصیت اصلی داستان نوش‌آفرین با نام مستعار نوشا است.

ما همه چیز را در روایت نوشا می‌بینیم اما به مرور شخصیت‌ها و ذهنیت‌ها برایمان باز می‌شود. نوشا دختر سرهنگ نیلوفری است. سرهنگ نیلوفری آینده ای با شکوه را برای دخترش در سر دارد.

او برای پیشرفت و ترفیع به شهر سنگسر نقل مکان کرده است. در این حین نوشا دل به کوزه گری مرموز به نام حسینا می‌دهد اما سرنوشت او جور دیگری رقم میخورد.

در این بخش از ملوبوک به معرفی این رمان پرداخته‌ایم.

آثار عباس معروفی

از جمله آثار عباس معروفی می‌توان به سمفونی مردگان، سال بلوا، فریدون سه پسر داشت و پیکر فرهاد اشاره کرد. نوشتن رمان سال بلوا سه سال و اندی به طول انجامیده است.

آثار معروفی متکی به اسطوره، مسائل سیاسی و روان شناختی‌اند. آنچه از عباس معروفی می‌خوانیم تلفیق دو داستان است که به صورت موازی پیش می‌رود. علاوه بر داستان اصلی، افسانه زرگر و دختر پادشاه نیز در این کتاب روایت می‌شود.

فضای کتاب سال بلوا

کتاب تصویری از زن ایرانی به دست می‌دهد که در تنش و کنکاش دنیای مردانه گیرافتاده است. ما تصویر زنی را می‌بینیم که از دنیای مردانه و بحران‌های زنان و… در امان نیست.

کتاب سال بلوا به موضوعاتی از قبیل : عشق ممنوعه، قدرت طلبی، زن ستیزی و محدودیت زنان پرداخته است که نویسنده آن را به شیوه‌ای زیبا بیان کرده‌است.هر کدام از موضوعات تکه ای از داستان را تشکیل می‌دهد و مخاطب باید این تکه‌ها را کنار هم بچیند و در آخر به مفهوم اصلی داستان برسد.

درباره کتاب سال بلوا

داستان‌های بسیاری از عشق نافرجام زنان و مردان در تاریخ آمده است. از عشق‌های اساطیری دختران پادشاه به زرگران گرفته تا داستان‌های امروزی که شاید در دل کوچه پس کوچه‌های خیابان‌های اتفاق افتاده است.

داستان‌هایی که بیان‌گر رنج‌ها و فداکاری‌ای عاشق و معشوق هستند و در نهایت با پایان تلخ خود برای همیشه در ذهن‌ها ماندگار خواهد ماند.

رمان سال بلوا روایت‌گر داستان‌های عاشقانه، تلخ و منحصر به فرد زنی است که مجبور به انتخاب بین عشق و شهرت است.

عباس معروفی در رمان کتاب سال بلوا با قلمی شیوا و تاثیرگذار خود به زیبایی جریان ذهنی یک زن را برای خوانندگان ترسیم می‌کند.

زنان در رمان سال بلوا

در ابتدای کتاب نویسنده با ادای احترام به سیمین دانشور و سیمین بهبانی کتاب را به مادر خود تقدیم کرده است و به نوعی خواننده را متوجه حضور یک شخصیت زن در داستان می‌کند.

درواقع رمان به شیوه‌ای شروع می‌شود که مخاطب خود را مستقیم و بدون حاشیه وارد فضای وهم و رازآلود داستان کند.

داستان کتاب از زبان دو نفر به شکل جداگانه در هفت شب تعریف می‌شود؛ یکی از زبان یک زن به نام نوش آفرین و دیگری از زبان خود نویسنده بیان می‌شود.

چرخش راوی داستان در این کتاب برای خواننده نامفهوم و سخت نیست.

از ابتدای شروع داستان خواننده متوجه می‌شود که کتاب یک راوی ندارد و عباس معروفي از سبک سیال ذهن نیز بهره برده است.

معرفی کتاب

شخصیت اصلی داستان نوشا دختر سرهنگ نیلوفری است. سرهنگ نیلوفری مردی است که برای ساختن آینده دختر خود به شهرستان سنگسر که امروزه نام آن مهدی شهر می‌گویند که واقع در سمنان است، کوچ می‌کند.

اما نوشا که تنها هفده سال دارد در کوچه عاشق مردی کوزه‌گر به نام حسینا می‌شود. شخصیت دیگر داستان یعنی دکتر معصوم مردی میانسال و بسیار خوش نام است که دلباخته و خواستگار نوشا شده است. نوشا باید بین عشق و شهرت یکی را انتخاب کند.

در ادامه‌ی داستان می‌بینیم که سرنوشت چیز دیگری را برای نوشا رقم زده است.

داستان با نثری آشفته و غریب به شکل خاطرات روزانه در ذهن نوشای داستان نیز مرور می‌شود.

درباره نویسنده

عباس معروفی در اردیبهشت سال 1336 در شهر تهران متولد شد. او نویسنده، نمایشنامه نویس، شاعر و روزنامه نگار ایرانی است و همچنین در دانشگاه هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای دراماتیک تحصی کرده است.

گفتنی است که عباس معروفی چندین سال به عنوان دبیر ادبیات مجله‌های متفاوت ادبی در شهر تهران فعالیت می‌کرد.

معروفی از شاگردان هوشنگ گلشیری نویسنده خوش آوازه‌ی ایرانی بوده است و امروزه به اندازه گلسیری نیز در میان مخاطبان ادبیات طرفداران بسیاری دارد.

نخستین اثر منتشر شده از عباس معروفی مجموعه داستان رو به روی آفتاب نام دارد.

این نویسنده با انتشار کتاب سمفونی مردگان در سال 1368 به شهرت بسیاری دست پیدا کرد. می‌توان گفت سمفونی مردگان یکی از محبوب‌ترین آثار ادبیات معاصر ایران است که با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان مواجه و چندین و چندبار تجدید چاپ شده است.

ادامه

پس از رمان سمفونی مردگان نوبت به رمان سال بلوا رسید که او را تبدیل به نویسنده‌ای خوش نام در میان اهالی فرهنگ و ادب کرد.

معروفی در طول سال‌های نویسندگی آثارش را به مخاطبان خود ارائه کرده است که هریک به نوعی ویژگی‌های منحصر به فردی دارند.

از دیگر آثار برجسته عباس معروفی می‌توان به پیکر فرهاد و مجموعه داستان دریا روندگان جزیره آبی‌تر و نمایشنامه آونگ خاطره‌های ما اشاره نمود.

رمان‌های فریدون سه پسر داشت، تماما مخصوص، ذوب شده و مجموعه‌ي داستان‌های پیش روی آفتاب و عطر یاس و چند نمایشنامه آثار دیگر این نویسنده هستند. گفتنی است انتشارات ققنوس ناشر اختصاصی کتاب‌های عباس معروفی است.

معروفی دستی هم در روزنامه ‌نگاری داشت؛ مجله گردون عنوان ماه‌ نامه‌ای فرهنگی، ادبی و اجتماعی بود که به سردبیری عباس معروفی از سال ۱۳۶۹ در تهران منتشر می‌شد.

پس از تعطیلی ماه‌ نامه‌ی گردون در سال 1374 معروفی از ایران به اروپا مهاجرت کرد. وی هم‌ اکنون در آلمان زندگی می‌کند و مدیریت خانه‌ی هنر و ادبیات برلین را به عهده دارد.

شخصیت پردازی

شخصیت ‌پردازی در رمان سال بلوا به شیوه‌ای ماهرانه انجام شده است و نویسنده خصوصیات آن‌ها را به گونه‌ای نشان می‌دهد که مخاطب بتواند به ‌راحتی به جریان فکری شخصیت‌ها راه پیدا کند.

همچنین می‌توان گفت تلفیق اسطوره‌های تاریخی با دنیای امروز شگرد این نویسنده است که به‌ خوبی در رمان سال بلوا به آن پرداخته شده است.

نویسنده گاهی اوقات مخاطب را به فضای دیگری از داستان برده و دنیای متفاوتی را به او نشان می‌دهد که این خود نشان دهنده‌ی تبحر و نبوغ عباس معروفی در نویسندگی است.

بخشی از متن کتاب

گاهی احساس می‌ کردم دنیا بر اساس عقل و منطق مردانه می‌ گردد که مردها شوهر زن‌ ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامنشان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی اراده که همه جرئت و شهامتش را می‌ کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه مهمی بود و مرد باید برنده می‌ شد. -صفحه۶۳

گفتم آب و ساعت لنگریمان گفت: دنگ دنگ دنگ.

قرار بود کسی را دار بزنند. کسی را که در جنگ شکست خورده بود. من نمی‌دانستم آن شخص کیست. سر شب که دیدم معصوم خانه نیست به خانه همسایه، رقیه دلال و نازو سرک کشیدم. سه مرد پیش آن‌ها بودند. رقیه دلال نازو را مجبور کرد با پیرمردی که آن جا بود بخوابد. معصوم تازگی با من کینه گرفته بود و من نمی‌دانستم چرا. من موقع عروسی‌ام چه آرزوها در دل داشتم و همه بر باد رفته بودند.

ادامه

یادم می‌آید وقتی ازدواج کردم آن‌قدر معصوم دوستم داشت که یک ماه از خانه بیرون نیامدیم و با هم خوش بودیم. قبل از ازدواجم با معصوم، سروان خسروی از من خواستگاری کرد اما مادرم نپذیرفت. بعد از ازدواج از مادر دکتر معصوم جاجیم‌بافی یاد گرفتم. دکتر معصوم در بچگی از خانه فرار کرده و به تهران آمده و به شغل‌های مختلفی دست زده بود. بعدها همراه یک شازده قاجار به انگلیس رفته و طب خوانده و به سنگسر پیش مادرش برگشته بود.

وقتی با معصوم نامزد شده بودم، یک روز از خانه بیرون رفتم و حسینا در دکانش مشغول کوزه‌گری بود. آن روز حسینا در حجره‌اش مرا بوسید. حسینا در حجره‌اش مجسمه‌ای از سر شیرین و فرهاد ساخته بود. باز هم به من گفت که دنبال برادرهایش سیاوشان و اسماعیل می‌گردد.

او می‌دانست که دکتر معصوم به خواستگاری من آمده. من معصوم را دوست نداشتم و حسینا را می‌خواستم. وقتی به خانه رسیدم به مادرم گفتم. مادرم نپذیرفت. مادرم نمی‌دانست که دسته گلم را به خاطر حسینا به باد داده‌ام. خدا خدا می‌کردم که شب عروسی معصوم هم نفهمد. یک روز حسینا با کت و شلوار مشکی راه راه و پیراهن سفید به خواستگاری ام آمد. مادرم از او پرسید سواد خواندن و نوشتن می‌داند و او گفت که خمسه نظامی را خوانده است.

اینستاگرام

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *