اگر پای صحبتهای مادربزرگها نشسته باشید؛ قطعا قصههای عاشقانهی زیبایی از روزگار قدیم برای شما تعریف کردهاند. داستان عشقهایی سوزان که گاهی سراجامی شیرین و گاهی تلخ و گزنده را در خود جای داده است.
داستانهایی که به بخشی از فرهنگ عامیانه و شبنشینیهای ما ایرانیها تبدیل شده است.
رمان بامداد خمار یکی از همین داستانهای پرشور و عاشقانه است. با آن که بیش از دو دهه از اولین چاپ این کتاب میگذرد؛ هنوز هم یکی از پرفروشترین رمانهای فارسی است.
در این بخش از ملوبوک به معرفی این رمان عاشقانه ایرانی خواهیم پرداخت.
معرفی رمان عاشقانه بامداد خمار
رمان بامداد خمار درباره زندگی پیرزنی به نام محبوبه است که سالهای پایانی عمر خود را میگذراند. برادرزادهی او که دختری زیبا و احساسی به نام سودابه است؛ شباهت بسیاری با عمه خود دارد، در شرف ازدواجی عجولانه و عاطفی است. در و مادر سودابه با ازدواج زودهنگام او مخالف هستند و گمان میکنند که سرنوشت او نیز مانند عمه محبوبه خواهد شد. آنها از محبوبه خواهش میکنند که داستان غمانگیز زندگی خود را برای سودابه روایت کند تا درس عبرتی برای او شود و پس از آن بتواند به درستی درخصوص ازدواج خود تصمیمگیری کند.
محبوبه داستان عاشقی خود را که در نخستین سالهای حکومت رضا در ایران اتفاق افتاده بود را روایت میکند.
محبوبه، دختری زیبا و سرکش از خانوادهای اعیانی است؛ که در نخستین سالهای سلطنت رضا شاه پهلوی که شیطنتهایش او را در دام عشق رحیم، شاگرد نجاری با روحیهی یاغی گرفتار میسازد.
خلق و خوی آزاد و وحشی رحیم، محبوبه را که در تمام زندگی با مردان اشرافی سر و کار داشته به خود جذب میکند. دخترک چنان شیفتهی کشف تازهی خود در ماورای زندگی اعیانی میشود که چشمانش را بر تمام اختلافات طبقاتی و همچنین رفتارهایی که نشانگر ضعف فرهنگی و اجتماعی رحیم و خانوادهی اوست می بندد.
این چشم پوشی، بلایی جانسوز میشود که عشق و جوانی محبوبه را سوزانده و او را در دریایی از گرفتاری ها و بدبیاریها غرق میکند.
درواقع ماجرای این عشق آتشین و نبردهای محبوبه برای فرار از حلقهی سوزان آن، داستانی است عبرتآموز برای دختران جوانی که سرخوش و بی احتیاط تصمیم به سقوط آزاد در درهی عشقی ناشناخته میگیرند.
درباره کتاب

بامداد خمار
رمان بامداد خمار برای نخستینبار در سال 1375 توسط فتانه حاج سید جوادی نوشته شده است. این رمان ایرانی در 10 سال پس از چاپ اول، حدود 300 هزار نسخه از آن به فروش رفت. به همین دلیل جزو پرفروشترین آثار معاصر ایرانی به شمار میرود.
ترجمه رمان بامداد خمار به زبان آلمانی توسط سوزان باغستانی در آلمان، حدود 10 هزار نسخه از آن به چاپ رسید.
باید به این موضوع اشاره داشت که نام رمان بامداد خمار به درونمایهی آن اشاره دارد. فتانه حاج سید جوادی نام کتاب را از بیتی از سعدی اقتباس کرده است:
به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی / شب شراب نیرزد به بامداد خمار
بامداد خمار یکی از پرفروشترین رمانهای معاصر ایران محسوب میشود و به همین دلیل از ادبیات عامهپسند بهره برده است. این رمان با بحثهای داغ و نقدهای بسیار روبهرو شد.
موافقان این اثر، آن برای روابط زناشویی و همچنین روابط میان دختران و پسرا مفید دانسته و یا به عنوان درس عبرتی برای جوانان بیتجربه دانستند.
مخالفان آن هم، این کتاب را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالا دست جامعه و تحقیر فرودستان دانستند.
شهرت جهانی با یک داستان عاشقانه ایرانی
رمان بامداد خمار در خارج از کشور هم مخاطبان بسیاری دارد. سوزان داغستانی رمان بامداد خمار را به آلمانی ترجمه کرده است و با استقبال خوبی مواجه شد. همچنین چندینبار با تیراژ میانگین 10 هزار نسخه تجدید چاپ شده است.
آنا والزن مترجم ایتالیایی در سال 1396 بامداد خمار را به ایتالیایی ترجمه کرد. او عنوان انتخاب سودابه را برای ترجمهاش برگزید. ترجمههایی به کردی و یونانی هم از این رمان عاشقانه وجود دارد.
طبق گفتهی نویسندهی این کتاب، فتانه حاج سید جوادی در طول این سالها پیشنهادهای زیادی برای ساخته شدن فیلم بامداد خمار به او شده است. پوران درخشنده و حسن فتحی نامهایی است که روزی برای تبدیل این رمان به فیلم یا سریال ابراز علاقه کردهاند.
ویراستار کتاب فتانه حاج سیدجوادی، شهلا ارژنگ است.
رمان بامداد خمار که انتشارات البرز آن را منتشر کرده، تاکنون 58 بار تجدید چاپ شده است.
درباره نویسنده
فتانه حاج سید جوادی با نام هنری پروین در سال 1324 در شهر کازرون متولد شد. او در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است.طبق گفته خودش در دوران کودکی به نوشتن علاقمند بوده است؛ اما هرگز به نویسندگی به عنوان یک شغل نگاه نکرده است.
این نویسنده با یک پزشک ازدواج کرد و اکنون در اصفهان زندگی میکند.
پروین در یکی از مصاحبههایش بیان کرده، گفت و گویی که با همسرش دربارهی رومئو و ژولیت داشته، سبب شده تصمیم به نوشتن بامداد خمار بگیرد و در نتیجه در پنجاه سالگی پرفروشترین اثر خود را منتشر کرد. البته این استقبال باعث نشد او تبدیل به نویسندهی پرکاری شود و همچنان گزیدهنویسی را برگزیده است.
شب سراب
رمان بامداد خمار تمام ماجرا را از زاویه دید محبوبه بیان میکند. بیان اول شخص داستان موجب شده است، ما تنها از یک زاویه به اتفاقات نگاه کنیم و با قضاوتهای محبوبه دربارهی تمام شخصیتها، داستان را دنبال کنیم.
سال 1375 مدتی پس از انتشار رمان بامداد خمار ناهید ا. پژواک رمانی به نام شب سراب را منتشر کرد که درست همان رمان بامداد خمار است؛ با این تفاوت که اینبار قصه از زبان شخصیت مرد داستان یعنی رحیم نقل میشود.
پژواک نویسنده کتاب گفته است چون به عقیدهی شخصی او، رمان عاشقانه بامداد خمار مغرضانه بوده و یک طرفه به قاضی رفته است تصمیم گرفته داستان را از زبان شخصیت دوم روایت کرده است و قصد کپی کردن کتاب را نداشته است.
خیلی از مخاطبان معتقدند که رمان بامداد خمار به نوعی دفاع از مردسالاری است و بسیاری هم توجیهات کتاب را بیهدف خواندهاند.
انتشار رمان شب سراب سر و صداهای بسیاری در فضای ادبیات عامهپسند به راه انداخت. در نهایت فتانه حاج سید جوادی از خانم پژواک به جرم سرقت ادبی شکایت کرد؛ در نهایت خانم پژواک محکوم شد.
جالب این است که بدانید که رمان شب سراب از بازار جمعآوری نشد، اما طبق گفتهی خانم سید جوادی منافع آن به ایشان و انتشارات البرز نیز تعلق گرفت.
رمان شب سراب هنوز هم یکی از پرفروشترین رمانهای فارسی است، که جریان این شکایت در فروش آن بیتاثیر نبوده است.
بخشی از کتاب
«بهار بود. نسیم بهاری بود. بوی شب بوها در گلدان بود. گلهای شوخچشم و زرد و بنفشه بود. صدای ساییده شدن برگ درختهای چنار در اثر باد بهاری بود و آواز قمر بود. آواز قمر.»
«خندید و من خوشحال شدم. دندانهایش ردیف و سفید و محکم بود. مثل این که مشکل فقط دندانهای او بود که کمتر از دندانهای پسر عطاالدوله نبودند. قربان قدرت خدا بروم. این شاگرد نجار در این دکان کوچک چهقدر زیباتر از پسر محترم و زیبای شازدهخانم مینمود. یا شاید به چشم من اینطور بود. الحق که جای او این نبود. جای او در کاخ پادشاهی بود.»
ادامه
كاغذي برداشتم. يك كاغذ تميز، يك قطره كوچك عطر به آن زدم. يادم نيست چه عطري بود. عطري بود كه مادرم به من داده بود. فرنگي بود. گرانقيمت بود. براي روزهاي خواستگاري بود. دور و بر كاغذ را گل كشيدم و رنگ كردم. روبان كشيدم. بلبل كشيدم. شايد يكي دو هفته طول كشيد. نقاشي ميكردم و فكر ميكردم چه كنم. عقلم ميگفت دست بكشم. ولي بيچاره نگفته ميدانست كه باخته است. مي دانست كه نميتوانم. ميخواستم به حرف عقلم گوش كنم. براي خودم هزار دليل و منطق آوردم. قسم مي خوردم كه نخواهم رفت. ولي انگار ميخ آهنين در سنگ مي كوبيدم. ميدانستم كه خواهم رفت. خود را با سنگ به مهلكه خواهم انداخت.
چيزي ميگويم و چيزي ميشنوي. در آن زمان عاشق شدن يك دختر پانزده ساله خود مصيبتي بود كه ميتوانست خون بر پا كند. چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد كردن خواستگار. عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجّار سر گذر شدن؟ اين كه ديگر واويلا بود. آن هم براي دختر بصيرالدولملک. فكر آن هم قلب را از حركت ميانداخت. خون را سرد میكرد. انگار كه آب سر بالا برود. انگار كه از آسمان به جاي باران خون ببارد. با شاخ غول در افتادن بود كه من در افتادم و نوشتم. آرزويي را كه بر دلم سنگيني ميكرد، عاقبت نوشتم…
جمع بندی
فتانه حاج سید جوادی با نام هنری پروین، داستانی به قلم آورده است که تا کنون بیش از پنجاهبار تجدید چاپ شده و به زبانهای ایتالیایی، یونانی و آلمانی بازگردانی شده است. در این کتاب داستان سودابه دختر جوان و سرکشی روایت میشود که در آستانهی تصمیمی سرنوشتساز برای زندگی خود قرار دارد.
روحیهی متلاطم و احساساتی او موجب شده است تا پدر و مادرش نگران تصمیمگیری زودهنگام و عجولانهاش باشند؛ به ویژه که سودابه، آیینهی تمام نمای عمه محبوبه است و محبوبه نیز روزگاری با یک تصمیم آتشین، هستی خود را به خاکستر تبدیل کرده است.
اکنون محبوبه داستان عشق آتشین و انتخاب اشتباه خود را برای برادرزادهاش روایت میکند؛ تا سودابه بتواند جزئیات عشق او را با چاشنی حسرت و سرخوردگی ببیند و در تصمیم خود محتاطتر عمل کند.
شما میتوانید برای آشنایی با 10 رمان عاشقانه ایرانی بر روی لینک مربوطه کلیک کنید.
نظرات کاربران