مطالعه بهترین آثار و رمانهای جهان همواره یکی از بهترین راههای شناخت ادبیات جهان نیز به شمار میرود.
هر کتابخوانی دست کم با چند نام از رمان و نویسندگان روسی آشنایی دارد. گفتنی است که این فراگیر بود به غنی بودن ادبیات روسیه برمیگردد. نویسندگان روسی با خلق آثاری با تاثیرگذاری بالا و البته روح آموزشی که درون قصهها است به ماندگار شدن ادبیات روسیه کمک کردهاند.
در ادامه به معرفی سه آثار از بهترین رمان های روسی پرداختهایم.
یکی از بهترین رمان های روسی جنایت و مکافات
داستان رمان جنایت و مکافات درباره دانشجویی است که مرتکب قتل شده است. حتی خودش هم نمیداند چرا و برای کاری که کرده است دلیل کافی ندارد. او همچنین شاهدان این جنایت را از بین میبرد.
در ادامه ماجرا دختری که از روی فقر تن فروشی میکند سر راه این دانشجو قرار میگیرد. ارتباطی که بین این دو شکل میگیرد داستان جذابی از پیوند خشم و عشق، گناه و پاک را رقم میزند. این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه تبدیل شده است.
همه میمیرند
رژین دختری جوان و زیبا است که در تئاتر بازیگری میکند. او نمیتواند وجود مستقل دیگران را بپذیرد و در حقیقت حتی از حضور دیران در اطراف او باعث آزردگی خاطر او میشود.
این کتاب یکی از بهترین رمان های روسی محسوب میشود. در این رمان به مسائلی چون زندگی، جاودانگی، عشق و روابط انسانی از دید فلسفی نگاه میکند.
رمان جنگ و صلح
لئو تولستوی با نوشتن این شاهکار ادبی به ادبیات جهان ثابت کرد که نویسنده چه اندازه میتواند به درون مخاطب نفوذ کند او را با خود به عمق قصهاش ببرد.
جنگ و صلح یکی از قویترین آثار تولستوی و از بهترین رمانهای ادبیات روسیه به شمار میرود. داستان این رمان با توصیف یک مهمانی شروع میشود.
مهمانی آرام که در آن مخاطب با شخصیتهای اصلی قصه آشنا میشود. اما مهمانی همان قدر آرام که شروع شد، به پایان نمیرسد. نویسنده در این کتاب بخشی از تاریخ و روح انسان با یکدیگر ترکیب میکند و قصه را با هدف ایجاد تغییر در نگرش مخاطب پیش میبرد.
باید به این موضوع اشاره داشت که او کاملا موفق شده است تا به خواستهاش دست پیدا کند.
باغ آلبالو
از دیگر رمان های روسی میتوان به باغ آلبالو اشاره کرد. باغ آلبالو، عنوان یک نمایشنامهی مشهور و آخرین اثر آنتوان چخوف است که در سال ۱۹۰۳ نوشته شده و در سال ۱۹۰۴ برای اولینبار در تئاتر هنری مسکو به کارگردانی کنستانتین استانیسلاوسکی به روی صحنه رفته است.
آنتوان چخوف این نمایشنامه را یک اثر کمدی میداند در حالیکه استانیسلاوسکی این نمایش را به عنوان یک اثر تراژدی کارگردانی کرد. در ایران و طی سالهای مختلف، این نمایشنامه توسط مترجمانی چون بزرگ علوی، سیمین دانشور، بهروز تورانی، ناهید کاشیچی به فارسی نیز ترجمه شده است.
داستان این نمایشنامه روایتگر زندگی یک زن اشرافی روس و خانوادهاش است که به علت قرض، رو به ورشکستگی هستند و باغ آلبالوی خاطرهانگیزشان در گرو بانک است و چون این خانواده پولی بابت پرداخت قرض را ندارند، قرار است در موعد معینی باغ و ملکشان حراج شود.
با این حال، این خانواده هیچ کاری برای نجات خود و جلوگیری از فروش باغ انجام نمیدهند و در پایان، باغ آلبالو به یک دهقانزادهی تازه به ثروت رسیده فروخته میشود و خانوادهی رانوسکی باغ را ترک میکنند. در حالی که صدای تبری که درختهای باغ را قطع میکند شنیده میشود. این اثر، نگاهی خاص به مفهوم بیهودگی و تلاشهای بینتیجهی طبقهی اشراف برای حفظ شأن و جایگاه سابق خود دارد.
بخش سرطان
رمان بخش سرطان اثرالکساندر سولژنیتیسین است که در سال ۱۹۷۰ نوشته شده است.
در این رمان به رابطه گروهی از افراد حاضر در بخش سرطا یک بیمارستان در ایلت شوروی در سال 1955، درست دو سال پیش از مرگ استالین میپردازد. در حالی که تجربیات شخصیت اصلی داستان به نام اولگ کوستوگلوتوف، به شکل نزیکی منعکس کنندهی تجربیات شخصی نویسنده است. بیماران دیگر نشان دهندهی طیف گسترده و گوناگونی از شخصیتها و طرز فکرهای موجود در کشور روسیه، چه در شرایط عادی و چه در شرایط بیماری و رنج نیز به سر میبرند.
حوادث این کتاب در بخش سرطان یک بیمارستان رخ میدهد. در این بخش با گروهی از بیماران مواجه میشویم که هر کدام به نوعی مبتلا به سرطان هستند. برخی از آنها شهروندان سادهای هستند که قربانی شرایط موجود شدهاند و برخی دیگر مدیرانی که صاحب پست و مقامات دولتیاند که خود در ایجاد شرایط موجود دخیل بودهاند.
از این گروه میتوان به روسانف که فردی دیوان سالار است اشاره کرد. کوستوگولوتف نیز ناراضی معترضی است که به تبعیدی ابدی در نقطهای دورافتاده محکوم شده و از سلسله مصائب او سرطان کشنده آخرین بلایی است که به آن گرفتار شده است.
دکتر ژیواگو
رمان دکتر ژیواگو اثر بوریس پاسترناک است. نام این کتاب برگرفته شده از شخصیت اصلی این رمان یعنی دکتر ژیواگو که یک دکتر شاعر است گرفته شده است.
داستان درباره زندگی مردی است که عاشق دو زن شده است و این موضوع همزمان با وقوع انقلاب 1917 روسیه و همچنین جنگ داخای 1920،1918 این کشور است.
در سال 1965 دیوید ین نیز از روی این رمان، فیلم سینمایی ساخت. این فیلم اقتباسی موفق به کسب 5 جایزه اسکار در رشتههای مختلف شده و در سال 2005 در روسیه از روی آن یک سریال تلوزیونی ساخته شده است.
نوشتن این کتاب در سال 1956 پایان یافت اما به علت مخالفت به سیاست رسمی شوروی سابق در آن سالها اجازهی چاپ و انتشار در این کشور را نیافت.سرانجام در سال 1957 نیز ناشری ایتالیایی این کتاب را در ایتالیا به چاپ رساند. در نهایت کتاب دتکر ژیواگو در سال 1988 در روسیه به چاپ رسید.
قلب سگی
رمان قلب سگی یک رمان روسی است که از زبان یک سگ روایت میشود. در محتوای این کتاب، شرایط انقلاب روسیه و وضعیت حاکم بر آن دوران هدف قرار داده شده است. سگی که راوی قصه است به دست پروفسوری به نام پری آبراژیسکی جراحی شده و ظاهر انسان به خود گرفته است. این سگ ضعیت اجتماعی را که میبیند برای مخاطب خود توصیف میکند.
در پشت جلد این رمان روسی آمده است:
داستان بلند قلب سگی مشهورترین اثر طنز انتقادی میخاییل بولگاکف است. این اثر سالها پس از مرگ نویسنده انتشار یافت، زیرا در زمان حیات او بههیچوجه قابلانتشار نبود و هرکه آن را میخواند از صراحت ضدکمونیستیاش به هراس میافتاد. بولگاکف در این اثر اسطوره ایدئولوژیک آفرینش «انسان نو» یا «انسان شوروی» را نفی میکند و نشان میدهد انسانی که بدون خواندن رابینسون کروزو سرگرم خواندن مکاتبات انگلس و کائوتسکی شود، چه ذهن خام و گمراهی پیدا خواهد کرد.
مرشد و مارگاریتا
مرشد و مارگاریتا اثر میخائیل بولگاکف است. این نویسنده، نگارش کتاب مرشد و مارگاریتا را در سال 1928 آغاز کرد و تا 4 هفته پیش از مرگش یعنی تا سال 1940 ادامه داد.
طبق گفته بسیاری از افراد این اثر در شمار بزرگترین آثار ادبیات روسیه در سدهی بیستم نیز است.
درواقع رمان آمیختهای از فضای رئال و سورئال و با تم فلسفی است که مضامین سیاسی و تاریخی را مطرح میکند.
بولگاکف نوشتن این رمان را در سال ۱۹۲۸ آغاز کرد اما اولین نسخهی خطی آن را دو سال بعد آتش زد.
دلیل این کار را میتوان در ناامیدی به دلیل شرایط خفقانآور آن زمان اتحاد جماهیر شوروی دانست. اما او در سال ۱۹۳۱ دوباره نوشتن این رمان را آغاز کرد و پیشنویس دوم در سال ۱۹۳۵ به پایان رسید.
کار بر روی سومین پیشنویس نیز در سال ۱۹۳۷ به پایان رسید و بولگاکف با کمک گرفتن از همسرش، به دلیل بیماری، کار بر روی نسخه چهارم پیشنویس را تا چهار هفته پیش از مرگش در سال ۱۹۴۰ ادامه داد.
رمان سه داستان موازی را با هم شرح میدهد که در نهایت یکپارچه میشوند: سفر شیطان به مسکو، داستان پونتیوس پیلاطس و به صلیب کشیده شدن مسیح و عشق مرشد و مارگریتا.
لولیتا
یکی دیگر از رمان های روسی لولیتا نام دارد. لولیتا یکی از مشهورترین آثار ولادیمیر ناباکوف است. این نویسنده با نثری شورانگیز و سوزناک یکی از جنجالبرانگیزترین رمانهای قرن بیستم به شمار میرود. مجله تایمز، روزنامه گارین و بسیاری از باشگاههای ادبیاتی نیز لولیتا را به عنوان یکی از صد رمان برتر روس و همچنین دنیا معرفی کردهاند. گفتنی است لولیتا به بیش از 30 زبان مختلف دنیا ترجمه شده است.
این رمان، ابتدا به زبان انگلیسی و سپس در سال ۱۹۵۵ در پاریس منتشر شد. ناباکوف بعداها خودش آن را به زبان مادریش یعنی روسی ترجمه کرد.
مضمون کتاب لولیتا بسیار بحثبرانگیز است.
راوی غیرقابل اعتماد داستان یک استاد ادبیات روانپریش به نام هامبرت هامبرت است که عشقی بیمارگونه به دختری ۱۲ ساله به نام دلورس هیز ملقب به لولیتا دارد. او ابتدا پدرخواندهی لولیتا میشود و پس از مدتی وارد رابطه عاشقانه با او میشود. آنها پس از مرگ مادر دلورس به سفر میروند و رابطهی عاشقانهی آنها شروع می شود.
دن کیشوت روسی
داستان کتاب درباره زندگی زنی ثروتمند است که در مسکو ساکن است. فرزندان خود را به خانه بخت فرستاده است و اکنون روزهای پایانی عمر خود را سپری میکند.
یکی دیگر از شخصیتهای محبوب ماجرای این کتاب سرایدار کَرولالی است که خانم او را از روستا به نزد خود آورده است.
ماجرا درباره سبک زندگی این افراد و اتفاقاتی که برایشان رخ میدهد اتفاق میافتد، داستانی از سبک ادبیات کلاسیک، گیرا و جذاب، با درگیرکردن احساس مخاطب. بیشک خواننده علاقه دارد این کتاب را تا آخرین لحظه بر زمین نگذارد. اگر شما هم مایلید از ادبیات روسیه بیشتر بخوانید، این رمان روسی با ترجمه فارسی را از دست ندهید.
نظرات کاربران