برای داشتن یک زندگی سالم و شاد باید درون خود را شناخت و به خودشناسی رسید. بسیاری از افراد در تلاش هستند که احساسات و افکار منفی خود را انکار و یا پنهان کنند. این احساسات و افکار منفی، همان نیمههای تاریک وجود ما هستند. ما همیشه برای روبه رو شدن با این احساسات، مقاومت میکنیم و شناخت با آنها طفره میرویم.
در این بخش از ملوبوک به معرفی کتاب نیمه تاریک وجود پرداختهایم.
موضوع کتاب نیمه تاریک وجود
دبی فورد نویسنده این کتاب، با بیانی ساده و روان روشهایی منظم که به یکپارچگی درون ما کمک میکند را ارائه داده است. او با استفاده از تجربههای خود و دیگران، شیوههای پذیرش ویژگیهای انسانی را در ده فصل بیان میکند.
کتاب نیمه تاریک وجود ما را در پیدا کردن راه و روش زندگی و روبه رو شدن با تاریکیهای درونمان راهنمایی میکند.
شاید این سوال برای شما هم پیش بیاید که این تاریکیها چیست؟
این تاریکیها کوله باری نامرئی است که ما آن را به دوش میکشیم و تمام جنبههای که برای خانواده، دوستان و آشنایان قابل پذیرش نیستند در آن جای میدهیم.
دبی فورد میگوید ما همواره درباره این نیمههای تاریک فرافکنی میکنیم و آن را مخفی میکنیم و یا به دیگران نسبت میدهیم. او در ادامه میگوید ما با آشنایی درباره احساسات منفی علاوه برآراش درونی، ما را از قضاوت درباره دیگران نیز باز میدارد.
این نویسنده بعد از آن که درک روشنی از جهان درونی به ما میدهد؛ کمک میکند تا آن چه را سالها مخفی کردهایم از وجود خود بیرون بکشیم. دبی فورد معتقد است که یافتن سایههای وجودی نوعی پذیرش است که باعث میشود مشکلاتمان را بشناسیم و برای همیشه از آن رهایی یابیم.
درباره کتاب
کتاب نیمه تاریک وجود یک کتاب انگیزشی نیست بلکه یک کتاب آموزشی در زمینه روانکاوی است. دبی فورد نویسنده این کتاب بسیار هنرمندانه دنیای درونی انسان را توصیف میکند و میگویند جهان درونی هرکس به چه شکل است. او معتقد است درون هر انسانی نمونه بارز از دنیای اطراف او است.
این کتاب تجربه جذابی از خودشناسی، روانکاوی و صلح درون است که ارزش چندین بار خواندن را دارد.
ده فصل تا شناسایی نیمه تاریک وجود
فصل اول کتاب نیمه تاریک وجود با نام جهان بیرون، جهان درون به توصیف و تشریح معنای نیمه تاریک وجود و همچنین تحلیل ویژگیهایی که به عنوان سایههای درونی شناخته میشوند، میپردازد.
در فصل دوم که با نام به دنبال سایهها ارائه شده است، به این موضوع میپردازد که چطور سایههای درونی خود را بشناسیم و با آنها روبهرو شویم.
فصل سوم با عنوان جهان در درون ما است، دبی فورد به توصیف انسان و جهان بیرونی آن پرداخته شده است.
در این فصل اشاره شده است که همهی انسانها نمونههای کوچکی از عالم هستی هستند و تمام دانش عالم کل را در درون خود حمل خواهند کرد.
فصل چهارم با نام به یاد آوردن خود، به موضوع فرافکنی و رفتارهای ناآگاهانه انسان میپردازد که سایههای خود را به دیگران نسب داده و تصور میکند که این ویژگیها در دیگران وجود دارند. در آخر این فصل تمرینی برای مخاطب در نظر گرفته شده است؛ که شما جنبههای پنهان وجود خود را بشناسید.
در فصل پنجم کتاب نیمه تاریک وجود، نویسنده درخصوص آشنا شدن هر فرد با سایههای خود صحبت میکند.
درواقع افراد با آگاه شدن از این سایهها میتواند خود واقعیاش را بشناسد و جنبههای مثبت و منفی خود را بپذیرد.
ادامه
در فصل ششم با عنوان من آن هستم، به معنای نتیجه پذیرش این جنبههای مثبت و منفی درونی میپردازد. دبی فورد در رابطه با پذیرش این ویژگیها میگوید:
هنگامی که ویژگی های منفی خود را بپذیریم و آن ها را قسمتی از وجود خود بدانیم، متوجه می شویم که هم ارزشمند هستیم و هم بی ارزش، هم زشت و هم زیبا، هم تنبل و هم وظیفه شناس.
در این شرایط است مه ما میتوانیم استعدادها و خلاقیتهای خود را کشف کنیم.
در فصل هفتم با عنوان در آغوش کشیدن نیمه تاریک، راه کارهایی برای شناخت شخصیتای فرعی و همچنین در آغوش گرفتن نیمه تاریک وجود ارائه شده است.
فصل هشتم این کتاب با عنوان خود را از نو تعبیر کن و فصل نهم با عنوان بگذار نور وجودت بدرخشد به ترتیب در خصوص احترام به نیروی درون و رهایی و شکوفایی هستند.
در فصل آخر کتاب نیمه تاریک وجود نیز نویسنده به ساختار انسان پرداخته و از او میخواهد که برای تحقق رویاهای خود بجنگد و تا جای ممکن زندگی کند.
محتوای کتاب
دبی فورد کتاب نیمه تاریک وجود را در سال 1998 چاپ و منتشر کرد که مشهورترین و تاثیرگذارترین کتاب وی نیز است.
هدف اصلی این نویسنده از نوشتن این کتاب، دعوت تمامی افراد به یکپارچه کردن شخصیت و وجود انسانیشان و تحول افکار از ناامیدیها و تاریکی به روشنایی و خوشبینی است.
دبی فورد معتقد است که با شناخت تاریکیهای وجود خود میتوانیم توانایی التیام زخمهای خود را بدست آوریم. منظور دبی فورد از نیمه تاریک وجود انسان، مربوط به آموزههای یونگ، درخصوص سایه نیز است.
سایه نیمهای از وجود خود ما است؛ ما در گذر زمان به دلیل ترس، جهل، خجالت و یا نبود اعتماد به عشق، خدا یا ویژگیهای بد دیگر، در وجودمان به طور پنهانی به وجود آوردهایم.
درواقع نویسنده این کتاب معتقد است که ما سرکوب کردن این ویژگیهای بد و تاریکیهای وجود زندگی را خیلی سخت و غیر قابل تحمل میکنیم.
ما باید بیاموزیم که تاریکیهای وجودمان را بشناسیم و آنها را بپذیریم و پس از مدتی متوجه میشویم که زندگیمان چقدر راحتتر شده است.
ما باید یاد بگیریم که نه تنها تمامی ویژگیهای تاریک را در خود داریم؛ بلکه این سایه در اصل هدیهای مثبت در بردارد که ما را به سمت آنجا که قلبمان آرزو دارد برود، هدایت کند. درست جایی که همدلی و مهربانی وجود دارد.
با پذیرفتن هر آنچه از همه بیشتر از آنها بدمان میآید و میترسیم، میتوانیم دوباره خودمان را متعادل کنیم. اگر قصد داریم با عظمت زندگی کنیم و زندگی خوبی را برای خود بسازیم؛ باید همه بخشهای خود را چه تاریک و چه روشن، خوب بشناسیم و آنها را محترم بشماریم.
درباره نویسنده
دبی فورد، مدرس، نویسنده، معلم و سخنران اهل آۀمریکا است که در تاریخ 1 اکتبر سال 1955 در کالیفرنیا متولد شد. وی شهرت خود را مدیون کتاب نیمه تاریک وجود میداند و پس از آن بود که این نویسنده در جهان شناخته شد.
پس از اینکه اپر وینفری اولین کتاب دبی فورد را در برنامه تلوزیونی خود و در سال 2000 معرفی و نقد کرد؛ این کتاب در عرض چند هفته به جدول پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت و تا اوایل سال 2001 در این جدول باقی ماند.
بقیه کتاب های وی هم مورد استقبال عمومی قرار گرفت.
طی 20 سال فعالیت حرفهای خود، دبی فورد سخنرانیهای بسیاری در سراسر ایالات متحده انجام داد و به آموزش مربیان زیادی پرداخت.
او در برنامه های اپرا، Larry King Live، Good Morning America و برنامههای بسیار زیادی شرکت کرد و همچنین مدتی، میزبان یک برنامه رادیویی در کانال Hay House Radio با عنوان گفتگو با سایه بود. دبی فورد همچنین تهیه کننده دو مستند سایه و 3 کلمه جادویی در سال های 2009 و 2010 بود.
این نویسنده در تاریخ 17 فوریه سال 2013، در سن 58 سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب
اغلب اوقات فکر میکنیم که همه چیز را میدانیم. «دانستنهای غرورآمیز» مانع از آن میشود که چشمهای خود را به روی حقایق باز کنیم. در واقع فکر میکنیم که همه مسیر را در گذشته رفتهایم و دوست نداریم که بیشتر با حقیقتهای درونی خودمان آشنا شویم.
سایهها غیرقابل انکار هستند. حتی اگر شما سعی کنید که آنها را نادیده بگیرید، از بین نمیروند، بلکه بزرگتر میشوند.
در تمام طول زندگیام من دائما نگران بدیهایم بودم. نگران این بودم که همه فقط باید ویژگیهای خوب من را ببینند و با آنها شناخته شوم. جالبتر اینکه نگرانی من در مورد بدیهای خانواده خودم هم بود.
در انتهای خیابانی که زندگی میکردیم یک زندان وجود داشت. باور داشتم که آدمهای بدی در آن زندان هستند و من تلاش میکردم که عاقبت من رفتن پشت میلهها و تنهایی نباشد.
ادامه
البته برای اینکه همیشه خوب باشم، گاهی دروغ هم میگفتم. حاضر بودم به هر قیمتی خوبترین و محبوبترین باشم. اینکه هر روز دروغ بگویم باعث شده بود تا ارتباط من با خودم قطع شود. هر چقدر دروغگوتر باشیم، تمام خوبیها را فراموش میکنیم. به مرور زمان به این باور رسیدم که دنیا بدترین جایی است که انسانها در آن حضور دارند. مثل آب خوردن دیگران را قضاوت میکردم و برچسبهای ناپسندی به آنها میزدم.
فکر میکردم دیگران خوشبختند، چون در خانواده خوبی به دنیا آمدند و اگر وضعیت من ناخوشایند است به خاطر خانوادهای است که در آن بزرگ شدهام.
گفتوگوی روزانه من با خودم در مورد «فقط اگر…» ها بود. به خودم میگفتم فقط اگر در خانواده بهتری به دنیا آمده بودم، فقط اگر در اروپا بودم، فقط اگر یک کمد از لباسهای گران قیمت داشتم و… حتما اوضاع فرق میکرد. حتی یک درصد باور نداشتم که ممکن است مشکلات من ارتباطی به دنیای بیرون نداشته باشند.
جمع بندی
کتاب نیمه تاریک وجود درون مایهای روانشناسی دارد و راهکارهای معنوی در آن بیان شده است.
این کتاب یکی از تاثیرگذارترین کتابها در زمینه خودشناسی و دنیای درون است که باید آن را بارها و بارها خواند. این کتاب به شما کمک می کند تا با خود حقیقیتان آشنا شوید و نه تنها از آن فرار نکنید، بلکه آن را دوست داشته باشید و به آن عشق بورزید. انسان با شناخت خود پیرامون خود را بهتر درک می کند و به آرامش درونی میرسد.
نظرات کاربران